دانلود داستان صوتی و موزیکال آلیس در سرزمین عجایب
نوشته شده توسط : عاشققققق

یک روز گرم تابستان ، آلیس و بچه گربه ی ملوسش ، دینا  روی شاخه ی درختی نشسته بودند . زیر درخت ، خواهر آلیس در حال خواندن کتاب تاریخ با صدای بلند بود . اما آلیس  به او گوش  نمی کرد  و در دنیای رویاهای خود غوطه ور بود . دنیایی که در آن خرگوش ها لباس می پوشند و در خانه های کوچک زندگی می کردند  . آلیس دینا را برداشت و از درخت پایین آمد ، درست همان موقع ، یک خرگوش سفید  را در حال فرار دید که یک ساعت بزرگ را محکم با پنجه هایش گرفته بود .خرگوش سفید ، همان طور که می دوید زیر لب می گفت : دیرم شده ! دیرم  شده ! آلیس بهت زده گفت :«چقدر دقیق ! یک خرگوش برای چه ممکن است دیرش شده باشد !؟ » و فریاد زد خواهش  می کنم صبر کن من هم بیایم .اما خرگوش نایستاد و همچنان با صدای بلند گفت که « دیرم شده ! دیرم شده ! » و در سوراخ بزرگی پای درخت ناپدید شد .

http://dl.3sotdownload.com/dl/89/10/Alice_Dar_sarzamin_Ajayeb-1_www_3sotdownload_com.jpg

آلیس که حس کنجکاویش تحریک شده بود .، دنبال  خرگوش  با فشار و زحمت  وارد سوراخت تنگ شد  و چهار دست و پا داخل تونل شروع به حرکت کرد . ناگهان آلیس احساس کرد که از جای بلندی افتاده است  و با سرعت رو به پائین سقوط می کند . هر لحظه پائین و پائین تر اما خوشبختانه لباس او مثل بالن پر از بادی شد و مانند چتر نجات او را از سقوط نجات داد . او در فضای تونل شناور بود  و به آهستگی و بی وزنی  در طول تونل  به جلوی  حرکت می کرد بر روی  دیوارهای تونل ، تابلوهای عجیب و غریبی دیده می شد  اثاثیه و مبلمان داخل آن هم خیلی عجیب بودند  بالاخره آلیس  به انتهای تونل رسید خرگوش سفید در انتهای یک راهروی خیلی بلند که در گوشه  تونل قرار داشت دوباره ناپدید شد ، آلیس فریاد  زد « صبر کن !» و دنبال او دوید . در انتهای راهروی بلند و باریک یک در بسیار کوچولو قرار داشت . آلیس دستگیره را تکان داد ، صدایی گفت : هی ! این صدا  از دستگیره در بود . آلیس گفت :« من می خواهم  دنبال  خرگوش سفید بروم ، خواهش می کنم بگذارید داخل شوم » دستگیره پاسخ داد « متأسفم تو خیلی بزرگی ، کمی از محتویات داخل آن بطری بخور .»

http://dl.3sotdownload.com/dl/89/10/Alice_Dar_sarzamin_Ajayeb-2_www_3sotdownload_com.jpg

آلیس به اطراف نگاهی انداخت  و یک بطری پیدا کرد که روی ان نوشته شده بود  « مرا بنوش » آلیس اول چند قطره از آن را امتحان  کرد و بعد تا قطره اخر ان نوشید . در همان لحظه آلیس  شروع  به کوچک شدن  کرد . او به قدری کوچک شد که از ان در کوچولو به راحتی می توانست عبور کند .ان سوی در آلیس در ابتدای یک جنگل بزرگ بود  ناگهان دوباره خرگوش سفید را از دور لابه لای درختان دید  و شروع به دویدن به دنبال او کرد. اما هنوز چندی نگذشته بود که دو مرد چاق و کوتوله که کاملاً شبیه به هم بودند راه  را  سد کردند . نام های انان « مثل » و « مانند » بود . آلیس گفت : اسم من هم آلیس است .  من می خواهم بدانم که خرگوش سفید از کدام طرف رفته !؟دو مرد کوتوله همزمان با هم شروع به صحبت کردند . آلیس نمی توانست بفهمد  که انها چه می گویند. بنابراین تصمیم گرفت که جهت دیگری  را برای ادامه مسیرش انتخاب کند.

http://dl.3sotdownload.com/dl/89/10/Alice_Dar_sarzamin_Ajayeb-3_www_3sotdownload_com.jpg

پخش آنلاین داستان


 دانلود با لینک مستقیم و حجم ۶٫۲۹ مگابایت | لینک کمکی
 پسورد فایل: www.3sotdownload.com




:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: